خواهرم زبان گفتار من و مادرم است/ یک نقاشی؛ بهیاد شهید «محسن حججی»
تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۳۰۰۱۲۰۴
به گزارش ایکنا از اردبیل، کودک ناشنوای تحت حمایت کمیته امداد استان اردبیل که بر اساس نظر پزشکان متخصص توانایی تکلم را دارد، به یاری خیران، عمل جراحی «کاشت حلزون» بر روی او صورت گرفته و هماکنون نیازمند «دستگاه پروتز خارج از گوش» است تا بتواند همانند همنوعان خود بشنود و سخن بگوید.
خواهرش زبان گفتار او و مادرش است که هر دو ناشنوا هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او تلاشهای بسیاری را به کار گرفت تا خواهر کوچکترش که بر اساس نظر پزشکان متخصص توان صحبت کردن را دارد، با یاری خیران عمل «کاشت حلزون» را انجام دهد و اکنون خواهر کوچکتر برای شنیدن و سخن گفتن نیازمند همت حامیان و نیکوکاران است تا با خریداری «دستگاه پروتز خارج از گوش» بتواند بشنود و صحبت کند.
آنچه در ادامه میآید شرح زندگی این کودک نیازمند اردبیلی است:
«دختری ۱۲ ساله و ساکن استان اردبیل است. کیف مدرسه را کنار بخاری قرار میدهد و در آغوش مادر مینشیند. نگاهش را به زمین میدوزد و مادر دست نوازشی بر سرش میکشد. گاهگاهی به اطراف نگاهی میاندازد و به مادر با زبان اشاره چیزی میگوید و او نیز با همان زبان پاسخ میدهد.
خواهر بزرگتر اشک در چشمانش جمع میشود و با بغض از مشکلات او میگوید که دارای قدرت تکلم است و اگر دستگاه «پروتز گوش» برایش تهیه شود، هم خواهد توانست بشنود و هم صحبت کند. اینکه با کمک حامیان طرح اکرام و خیران عمل کاشت حلزون صورت گرفته، اما برای خرید این دستگاه در مضیغه هستند.
خواهر بزرگتر از پشت کنکور ماندن به خاطر نگهداری از خواهر و مادرش میگوید، از اینکه زبان گویای آنها است و خیلی از کارهای بیرون از خانه را او انجام میدهد. از وقتی پدر چشمش را از دنیا فرو بست، او مانند مردها مسئولیت زندگی را برعهده گرفت و میکوشد باری از دوش مادر بردارد.
هر چه زندگی سختی داشت، با وجود پدر آسان میشد و غصهها دورتر میرفت. کارگر ساختمانی بود که صبح میرفت و تا وقتی بازگردد شب میشد. بهترین لحظه زمانی بود که تا درب خانه را میگشود، کودکان به آغوشش میدویدند. با اینکه فرقی بین کودکان نمیگذاشت، اما دختر کوچکش را بیشتر میبوسید و نوازش میکرد.
مادر نیز که مشکل ناشنوایی داشت، بیش از هر کسی، دلش پیش دختر کوچکتر بود و آرزو میکرد بتواند بشنود و حرف بزند. خانوار آنها که زندگی بسیار سادهای داشتند، در سال ۷۵ دچار بحران شدیدی شد و آن بیماری پدر بود که روزبهروز پیشرفت میکرد و بر پیکر نحیف او ضربه میزد.
بیماری ریه، چنان در وجود پدر رخنه کرد که زمینگیر شد و دیگر قادر به حرکت نبود. حضور نیافتن در سرکار موجب شد تا شغلش را از دست بدهد و در تأمین نیازهای اساسی زندگی خانوار با مشکل اساسی روبهرو شود.
به خوبی نمیتوانست نفس بکشد و همین امر موجب میشد تا در انجام کارهای سخت دچار مشکل حاد شود. از سویی نمیتوانست در خانه بماند و برای چرخش چرخهای زندگی باید سر کار میرفت، اما گام در هر شغلی که میگذاشت پس از چند ساعت به خانه بازمیگشت و استراحت میکرد.
پدر تحمل دیدن فرزندانش را نداشت که در برابر چشمانش مینشستند و دعا میکردند تا بهبود یابد. روزهای سخت زندگی در گذر بود و هزینههای دارویی و درمانی سر به فلک میکشید. دیگر آه در بساط نداشتند تا با ناله سودا کنند و وضعیت خانوار وخیمتر میشد.
این خانوار که غرق در مشکلات بودند، با حضور امدادگران کمیته امداد استان اردبیل نور امیدی بر زندگیشان تابیده شد و سرشار از خوشنودی و دلگرمی شدند. پدر برای درمان به درمانگاه منتقل شد و اعضای خانوار نیز با کمکهای خیران بخشی از هزینههای زندگی را تأمین کردند.
پدر که به یاری نیکوکاران و خدمات درمانی کمیته امداد استان اردبیل تا حدودی بهبود یافته بود، احساس میکرد که دیگر جای هیچ نگرانی باقی نخواهد ماند و دوباره خواهد توانست به سوی اشتغال برود و مشکلات زندگی را کنار زند.
همراه با برگریزان پاییز در سال ۹۰، پدر نیز که حدود ۱۵ سال بیماری تنفسی را تحمل کرده بود، با حمایتهای کمیته امداد و خیران اردبیلی مورد عمل جراحی قرار گرفت تا سلامتی خود را بازیابد و به سوی خانه و خانوارش بازگردد.
مشکل ریه به قدری حاد شده بود که ممکن بود او را از پای درآورد به همین خاطر امدادگران کمیته امداد با همکاری پزشکان خیر و جمعی از نیکوکاران کوشیدند تا این بیماری رفع شود. مادر و فرزندان دست به دعا بودند، اما پس از چندین ساعت عمل جراحی، پدر پر کشید و خانوار خود را تنها گذاشت.
او آن روزها شش ساله بود و با اشاره دست مفهوم سخنانش را به پدر میرساند. قبل از عمل جراحی، پدر او را به آغوش کشید و در گوشش دعا کرد و از خداوند خواست تا از نعمت شنوایی و گفتار برخوردار شود.
با اینکه حدود هفت سال از آن روزها گذشته است، اما او همچنان آن لحظه ناب را به خاطر دارد و رفتن و بازنگشتن پدر که دردها و غصههای بسیاری را به همراه آورد. خواهرش با اشاره دست از او میخواهد تا نقاشیهایش را نشانمان دهد. میگوید که او در مدرسه استثنایی مشغول به تحصیل است و دارای معدل بالا و از شاگردان ممتاز مدرسه است.
به سراغ کیف مدرسهاش میرود. پس از کنار گذاشتن کتاب و دفتر، چند کاغذ را بیرون میآورد و به کنار خواهرش میآید. نقاشیها را به او میدهد و همراه هم به تماشا مینشینیم.
نقاشیای که برای شهید مدافع حرم «محسن حججی» کشیده است. انگشتانش را روی پلاک آویزان از ماه میکشد و بر نام شهید تأکید میکند. ما را با خود تا شام و غریبی حضرت زینب (س) میبرد و دست به دعا میشویم: «یا زینب (س)، خودت شفای این کودک را بده و بگذار نوای «یاحسین (ع) و یا زینب (س)» در گوشهایش تا ابد طنین انداز شود. بغضی گلوی همگان را میفشارد و او به ابرهای آبی در آسمانی سپید چشم دوخته است و شاید همسفر با پرندگان بالای نقاشی است که در پرواز هستند.
خواهرش از نامهای میگوید که برای حامیان نوشته و در آن از نیکوکاران خواسته تا به خرید دستگاه پروتز خارج از گوش کمک کنند تا او نیز بتواند بشنود.
همگی غرق در ماتم میشویم. چه خالصانه نگاشته است از ایثار خواهر و حامیان و خیرانی که کوشیدهاند تا عمل کاشت حلزون انجام شود و اینک تنها محتاج یک دستگاه پروتز خارج از گوش است تا... صدای خدا را از کوچه باغ نیکوکاران بشنود.
متن نامه این کودک به حامیان خود بدین شرح است:
حامی بزرگوار:
«سلام، من رقیه هستم. ۱۲ سال سن دارم. در یک خانواده سه نفره همراه با مادر و خواهر ۱۹ سالهام زندگیمیکنم. پدرم هفت سال است که به رحمت خدا رفته، من خودم ناشنوای مادرزادی هستم. مادرم هم ناشنوا است. خواهرم چندین سال برای عمل کاشت حلزون من زحمت کشید. با کمک کمیته امداد و خیران بنیاد مهرجویان من امسال (دو ماه پیش) عمل شدم و هماکنون منتظر دستگاه پورتز خارج از گوش هستیم. خواهر بزرگترم همیشه زبان گفتار ما بوده و من نیز آرزو دارم مانند همسن و سالهایم صدای همه و صدای مادر و خواهرم را بشنوم و حرف بزنم و در مدرسه عادی درس بخوانم. اما به علت نداشتن توان مالی برای کلاسهای گفتار درمانیام ناچار ماندهایم. مادرم نمیتواند کار کند و خواهرم به خاطر عمل من یک سال پشت کنکور مانده و امسال میخواهد کنکور دهد. میگوید میخواهم معلم شوم. ما جز یارانه درآمد دیگری نداریم. خواهرم کتابةای کمکدرسی نیاز دارد. از شما حامیان گرامی تقاضا دارم که به من کمک کنید. دعای خیر مادرم همیشه پشت شما خواهد بود».
میان کاغذهای نقاشی، کارنامهاش هم دیدن داشت. «خیلیخوبهایی» که گرفته بود، به خوبی گواهی میداد که او میتواند در آینده به نخبهای توانا تبدیل شود.
شایسته ذکر است: خیران و نیکوکاران میتوانند از طریق سامانه پیامکی ۳۰۰۰۳۳۳۳۴۵ نسبت به کمکهای خود به این کودک نیازمند برای بهرهمندی از «دستگاه پروتز خارج از گوش» اعلام آمادگی کرده و یا از طریق شماره گیری کد آنی پرداخت #۰۴۵*۸۸۷۷* کمکهای خود را در اختیار این کودک قرار دهند.
انتهای پیام
منبع: ایکنا
کلیدواژه: خبرگزاری بین المللی قرآن کمیته امداد امام خمینی قرآن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۰۰۱۲۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۶ ویژگی منحصر به فردی که تک فرزندها دارند
تک فرزندها گاهی با برچسبهای ناخوشایندی مواجه میشوند، چیزهایی مثل لوس بودن، خودخواه بودن یا تنها بودن.
به گزارش روزیاتو، اما جالب است بدانید که مهاتما گاندی نیز تک فرزند بود؛ و آیا به نظر شما او شخصی خودبین بود؟
از گذشته کلیشههایی در خصوص فرزند چندم خانواده بودن و داشتن یا نداشتن خواهر و برادر وجود داشته است.
گرچه مدرک اندکی در اثبات برخی از آنها وجود دارد، اما برخی از آنها هم قابل اعتنا هستند.
خوشبختانه خبرهای بدی درمورد تک فرزندها وجود ندارد. بلکه آنها از ویژگی بخصوصی برخوردارند که آنها را منحصر به فرد ساخته است.
۱- مستقل اند و میدانند که چطور از خود مراقبت کنندحتماً شنیده اید که میگویند تک فرزند بودن، شما را لوس میکند.
هر چه نباشد، در نبود هیچ خواهر و برادر دیگری که توجه والدین تان را به خود جلب کند، شما به مرکز توجه تبدیل میشوید.
اما این بدان معنا نیست که شما اینگونه بزرگ میشوید که همیشه منتظر باشید دیگران کارهایتان را انجام دهند.
حقیقت آن است که والدین ما شبانه روزی حی و حاضر نیستند. به علاوه، آنها نگاه متفاوتی نسبت به زندگی در مقایسه با فرزند خود دارند.
به همین دلیل آنها همیشه نمیتوانند نیازهای ما را برآورده کنند؛ بنابراین در نبود خواهر و برادری که بتوان به آنها تکیه کرد، همه چیز با خودتان است.
کودکانی که به گونهای بزرگ شده اند که مجبور بودند خودشان را سرگرم کنند، به تنهایی بازی کنند و مشکلات شان را حل کنند، در آینده به فردی خودکفا و کاربلد تبدیل میشوند.
۲- در بیان افکار و عقاید خود رک هستندتک فرزندها میتوانند به رهبران بسیار خوبی تبدیل شوند.
وقتی خواهر و برادر دارید، ممکن است احساس کنید که افکار و احساسات زیاد سرکوب میشوند.
گرچه این امر میتواند درس ارزشمندی به ما در خصوص مدیریت روابط مان در آینده و نحوهی رفتار با دیگران دهد، اما میتواند به اعتماد به نفس ما لطمه بزند و باعث شود و در بیان درونیات خود کمرویی بیشتری پیدا کنیم.
تک فرزندها، اما همیشه در معرض آن انتقاد و عدم پذیرش شدیدی که فرزندان خواهر و برادر دار ممکن است تجربه کنند، نیستند.
این امر به آنها راحتی و اعتماد به نفس بیشتری برای در میان گذاشتن افکار خود میدهد.
۳- بیشتر از سن شان میفهمندمصاحبت با بزرگترها از سن اندک، پختگی به دنبال دارد.
درست است که دوستانی همسن و سال خودتان دارید، اما در فضای خانه در معرض پختگی زیادی قرار دارید که بسیاری از اوقات منتقل میشود.
ممکن است از سن کم مهارتهای عاطفی بسیار پیچیده و پختهای را یاد گرفته باشید، چیزهایی مثل همدلی، تفکر و آگاهی و مهارتهای حساس بین فردی.
ترکیب همهی اینها با یکدیگر شخصی همه فن حریف میسازد که داناییای فراتر از سن خود دارد.
۴- استانداردهای سختگیرانهای دارند که آنها را به افراد بسیار موفقی تبدیل میکندتک فرزندها اغلب انتظارات بالایی از خود دارند، امری که از سنین کم آغاز میشود.
دلیلش این است که وقتی تک فرزند هستید، تمام توجه والدین تان به شما است. این امر گرچه مزیتهایی دارد، اما فشار زیادی هم ایجاد میکند.
آنها توجه زیادی به عملکرد و موفقیت تان در زندگی دارند. آنها بهترینها را برای شما میخواهند و زمان بیشتری را تنها صرف شما میکنند تا از موفقیت شما مطمئن شوند.
تک فرزندها از سنین پایین یاد میگیرند که خود را به جلو سوق دهند و از دیگران بهتر باشند.
تعجبی ندارد که بسیاری از داستانهای موفقیت تاریخ، دربارهی چهرههای مشهوری مانند لئوناردو داوینچی، جیمز لنون، رابرت دنیرو و غیره، تک فرزند هستند.
۵- مشکلی با تنهایی ندارندتعجبی ندارد، چون به آن عادت کرده اند.
بسیاری از افراد در تنهایی احساس راحتی نمیکنند. آنها میگویند که حوصله شان سر میرود یا احساس تنهایی میکنند.
اما تک فرزندها از سن بسیار کم لذت خلوت کردن با خود را چشیده اند.
وقتی تک فرزند هستید هرگز مجبور نمیشوید اتاق تان را با کسی شریک شوید. شما خواهر و برادری ندارید که همیشه روی مصاحبت با او حساب کنید. شما مجبور هستید به نحوی با خود دوست شوید.
این امر در دوران بزرگسالی با مزایای زیادی همراه است.
خلوت کردن با خود به ما فرصت بیشتری برای تعمق در خود و کشف خود میبخشد. همچنین شما این فرصت را پیدا میکنید که به احساسات خود تعادل بخشید و آرام بگیرید.
۶- در تفکر خلاقانه بهترندتک فرزند بودن خلاقیت را در شما به سطح بالاتری میرساند.
دانشمندان در پژوهشی به بررسی اسکن مغزی صدها دانشجو پرداختند که نیمی از آنها تک فرزند بودند. آنها همچنین شخصیت، خلاقیت و هوش این دانشجویان را مورد بررسی قرار دادند.
دانشمندان پی بردند که تک فرزندها در مقایسه با آنهایی که خواهر و برادر داشتند، در بحث خلاقیت، از عملکرد بهتری برخوردار بودند.
تصاویر اسکن مغزی نشان داد تک فرزندها در آن نواحی مغز که با انعطاف پذیری ذهنی و تخیل مرتبط هستند، مادهی خاکستری بیشتری داشتند.
دانشمندان این امر را یکی دیگر از نتایج ارتباط زیاد تک فرزندها با والدین خود و ترکیب آن با انتظارات بالایی که از آنها وجود دارد، حدس زده اند.